33ماهگی با تاخیر - اتفاقات بد
سلام خوشگل خانمای مامان
ای روزا حسابی گرفتار هستم اصلا وقت رسیدگی و ب روز کردن وبلاگتون رو ندارم خبرای بدی که اصلا دوست ندارم اینجا بزارم یکی فوت شوهرخاله بابایی بود و دیگری افتادن مامان جون فاطمه از رو صندلی آشپزخونه که باعث شکستن دست و سرش شد
ما با خاله آزیتا رفته بودیم عروسی منتظر ماماجون هم بودیم که متاسفانه موقع برگشت ای خبر رو بهمون دادن،فردا صبحش بردنش اتاق عمل که شکر خدا ب خیر گذشت فقط شکستگی داشت ما هم مدت دو هفته شبانه روز رفته بودیم خونه مامان جون
7/7/94سه شنبه عروسی دوست بابا دعوت بودیم،که همون شب یکی از دوستای خانوادگیمون اومدن پیش مامان جون موندن و ما هم با عمو مجتبی و خاله ساغر رفتیم عروسی،اونجا کلی رقصیدید و سالن بازی داشت و شما رو بزور از سالن بیرون اوردیم
عکساتون رو تو اولین فرصت میزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی