عکسای آتلیه ومروارید جدید
سلام نفسای مامانی
خوبین خوشگلای من
این روزاتون هم داره میگذره و کم کم به 18 ماهگی نزدیک میشین قربونتون برم که با بزرگ شدنتون شیطونی هاتون هم بیشتر میشه و صد البته خیلی هم بهانه گیر شدین(البته میگن بچه ها تو این سن خیلی بهانه گیر میشن نمیدونم والله باید چیکار کنم)
جمعه9/3/93 عصر با بابایی بردیمتون ساحل بندرگاه اولین بار بود میرفتین اولش خیلی ترسیده بودین یگانه که همش تو ماسه های ساحل با بابایی بازی میکرد ولی ریحانه بعد از مدتی دل و جرات پیدا کردی و اومدی تو آب،موقع رفتن هم بزور از آب اومدی بیرون
همون روز متوجه شدم که یگانه دندون نیش پایین سمت چپت در اومده مبارکت باشه عزیز مادر
شنبه 10/3/93 هم عکسای آتلیه تون آماده بود که رفتیم گرفتیمشون
شنبه3/3/93 نی نی خاله لطیفه دنیا اومد یه دختر ناز و کوچولو به اسم راحله
این روزا هم یا با رفتن خونه باباجون یا خونه عزیزجون وقتامون رو میگذرونیم
یگانه هم سلام کردن یاد گرفتی البته به زبون خودت للام
مدتیه هم که به من و بابایی میگی بابا جا(باباجان)ماما جا(مامان جان)هر چیزیکه ازمون بخوای این دوتا کلمه از زبونت نمیفته
قربون چادر سر کردنت بشم من یگانه خانومی
و در آخر ریحانه خانوم خونه باباجون