مروری بر روزهای نبودنمان
سلام فرشته کوچولوهای مامان،ناز گلای مامانی
سلام به دوستان عزیز،دلم واسه همتون تنگ شده بود
با یه غیبت طولانی برگشتیم،یه مدت کامژیوتر خراب بود،بعدشارژ اینترنت تموم شد، بعد هم مریضی بود که دست از سرمون برنمیداشت یا شما مریض بودین یا خودم تا جایی که ریحانه گلی روز تولدتون هم بردیمت دکتر چونکه حالت خیلی بد بود همه اینا دست به دست هم دادن که من نتونم تو روزای مهم زندگیتون بیام اینجا و واستون بنویسم مامان رو ببخشید دیگه من بی تقصیرم
الان دقیقا1سال و1ماه و6روز دارین
حالا میخوام تو این مدت که نبودم جبران کنم البته اگه شما وروجکا بزارین،تو این مدت سالگردای مهمی داشتیم که به تربیب واستون مینویسم تا بعدها به یادتون بمونه ان شالله برا سالهای بعد:
16/9/92سالگرد ازدواج مامان وبابا(ششمین سالگرد)
22/9/92تولد دانیال عزیز(داداشیتون که 28روز بیشتر زندگی نکرد و درست در روز28 تولدش چشمهای قشنگش رو به روی دنیا بست..سال89)
24/9/92تولد خوشگل خانومای مامانی(یکسالگیتون مبارک نفسای مامانی)
26/9/92هم رفتیم بهداشت برا چکاب یکسالگی
یگانه وزن8700 قد71
ریحانه وزن7800 قد69 که گفتن ریحانه وزن کمه
و بازم20دی ماه دیگری یادآور بدترین روز زندگی مامان و بابا فوت دانیال عزیز،شاید خیلی ها فکر کنن فراموش کردم ولی هر لحظه از زندگیم با یادش میگذرونم و تا لحظه مرگم داغش به دلم موندگاره و حسرتش رو میخورم
و اما فردا1/11/92 تولد مامانی،تولدم مبارک
حسابی شیطون شدین و از وقتی راه افتادین دیگه یه جا بند نیستین قربونتون برم من که روز به روز شاهد بزرگ شدنتون هستم
خدا رو هزاران بارشاکرم خدایا ممنونم از اینکه منو لایق کلمه مقدس مادر دونستی
الان دیگه مرتب تو خونه دد دد(آبجی) میگین،دوتا کلمه جدید دیگه هم یگانه یاد گرفتی و مرتب تو خونه تکرار میکنی که من عاشقش شدم ننه ننه(یعنی مامان)و یه روز رفته بودیم مغازه خرما و ارده فروشی بعد از اون کلمه ارده از دهنت نمیوفته
عاشق تلفن و گوشی موبایل هستین تمام مدت گوشی موبایلاموندم گوشتونمیزارینو توخونه راه میرین و به زبون خودتون صحبت میکنید و ادو ادو(الو الو) میکنید
آیفون که زنگ میزنن فوری میرین دم در میاستین و میگین کی کی؟یا زنگ تلفن که میشنوین ومیگین تت یعنی تلفن
ادامه مطلب یادتون نره
مامانی بعدا نوشت:
کادوهایی که تو تولد یکسالگیتون بهتون کادو دادن
مامان جون و عزیزجون وعمه زهرا و عمه الهام جون و دایی محسن و دایی حسین وجه نقد دادن خاله آزیتا هم واسه تون استخر آب بادی کادو داد دست همگی درد نکنه
یگانه مامانی تو کامیون نشسته
اینم از شیطونیها و بازیگوشی هاتون(سبد سیب زمینی رو از دست شما گذاشتم بالا،تصاویر گویای همه چیز هست)
ریحانه گلی
اینجا هم روز تولدت خونه عزیزجون بودیم که اصلا حال نداشتی
کیک تولدتون که خودم درست کردم(اولین بار بود تزیین میکردم همیشه ساده درست میکنم) و بخاطر اینکه توماه صفر بود جشنی نداشتیم فقط یه کیک واسه خونه عزیز جون یه کیک هم واسه عمه زهرا درست کردم
چندتایی هم عکس از روز تولدتون هم تو گوشی زندایی سحر که سرفرصت میزارم
یگانه
ریحانه این تل هم خودت این مدلی زدی تو سرت
اینم عکسای شب یلدا با یک ماه تاخیر
شما اصلا دیگه نمیزارین ازتون عکس بندازم منم مجبور شدم چندتایی تو خواب ازتون بگیرم
سفره بدون هندونه