یگانه و ریحانه فرشته های خونه مایگانه و ریحانه فرشته های خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

یگانه و ریحانه دوقلوهای دوست داشتنی مامان و بابا

روزانه های قند عسلای مامان

1392/12/10 17:20
594 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگلای مامانی  سلام و صد سلام به فرشته های نازم

یگانه مامانی امروز(شنبه10/12/92) یه مروارید دیگه به مرواریدات اضافه شد مبارکت باشه دختر گلم

عزیزای دلم این روزا خیلی بهانه گیر شدین بخاطر کوچکترین چیز با هم دعوا میکنین از اسباب بازیهاتون تا خوردنی،خلاصه اینکه کلی اذیت میکنین و آتیش میسوزونین،البته اینم بگم که خیلی هم هوای همدیگه رو دارین مثل امروز که براتون آبمیوه گرفته بودم و دادم بخورین یگانه زودی همش رو خوردی و بازم میخواستی و شروع کردی به گریه کردن که این وسط ریحانه خانومی آبمیوه خودش رو بهت داد من قربون دختر نازم برم که اینقدر دست و دلبازه و هوای آبجیش رو داره

این روزها هم که مدام بهونه بیرون رفتن رو میگیرین اصلا دوست ندارین تو خونه باشین فورا لباساتون و جورابتون رو میارین که بریم بیرون به قول خودتون دد

                         

جمعه 2/12/92 همرا با یکی از دوستامون(خانواده آقای بندری)رفتیم جمعه بازار(شغاب)،بعد از ناهار رفتیم و تا عصر اونجا بودیم و شما هم کلی واسه خودتون بازی کردین،منم دوتا روسری خوشگل واستون خریدم

شنبه3/12/92یگانه مامانی تب کردی بهت استامینفن دادم تا روز دوشنبه5/12/92 که تبت قطع شد ولی ریحانه تبت شروع شد و بعد هم آلرژیت، که بردیمتون دکتر بازم دارو واستون نوشت که تا الان دارین میخورین

چهارشنبه7/12/92 هم رفتیم خونه خاله آزیتا  و تا آخر شب اونجا بودیم و کلی با عسل واسه خودتون بازی کردین

جمعه9/12/92 عروسی ژسر داییم بود که اولش نمیخواستیم بریم چونکه تو خود بوشهر نبود(برازجان)میترسیدم اذیت بشین ولی بعد تصمیم یه دفعه ای گرفتیم و رفتیم خاله آزیتا و عسل هم با ما اومدن تا رسیدیم عروسی ساعت8:30بود کلی از فامیل رو که خیلی وقت بود ندیده بودیم اونجا دیدیم و کلی خوش گذشت شما هم شکر خدا زیاد اذیت نکردین تازه کلی هم ذوق داشتین و نای نای کردین واسه خودتون بعد از عروسی عمه زهرا که اون موقع 4،5ماه بیشتر نداشتین دیگه هیچ عروسی نرفته بودین اولش با تعجب به همه نگاه میکردین آخر سر کلی ذوق زده شده بودین،بعد از شام هم تا برگشتیم خونه ساعت1 شده بود

از همینجا واسشون یه بار دیگه آرزوی خوشبختی رو داریم

 

ان شالله عکساتون رو هم تو یه فرصت دیگه میزارم

اینو بدونین که مامان عاشقانه دوستتون داره شما بهونه های زندگی مامان و بابا هستین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شقایق(مامان ارشان)
11 اسفند 92 16:51
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام ب عسل های خودم مروارید یگانه گلم مبارک ایشالابقیه مرواریدای ناز و سفید و بی دردسر در بیارید و اینکه ایشالا عروسی خودتون ناز خانومی ها خیلی دوستتون دارم........ بووووووووووووووس
مامان یگانه و ریحانه
پاسخ
سلام عزیزم،مرسی شقایق جون ما هم شما رو خیلی دوست داریم
مرجان مامان آران و باران
13 اسفند 92 18:22
سلام عزیزم همیشه به شادیییی ای جانممم ایشالا دیگه تب نکنه فرشته کوچولومون خصوصی دارییی
مامان یگانه و ریحانه
پاسخ
ممنونم مرجان جون
مامان آیهان کوچولو
15 اسفند 92 20:30
دلم واسه دخترا یه ذره شده زودی عکساشونو بذا. کاش از روزی که بریدنشون عروسی هم عکس گرفته باشی.خیلی دلم میخواد ببینمشون.
مامان یگانه و ریحانه
پاسخ
چشم فریده جون حتما میزارم،از روز عروسی هم یکی دوتا گرفتم آخه دیگه یه جا بند نمیشن ، دوربین هم مشکل داشت متاسفانه کیفیتش خوب نشده سعی میکنم اونی رو که بهتر شده بزارم ممنونم بابت رمز