22و23ماهگی قندعسلای مامانی
سلام به همگی سلام به دخترای خوشگلم
اومدم با کلی تاخیر مدتی نت نداشتیم ولی بیشتر دیگه وقت نمیکنم بیام اینجا هرچه شما بزرگتر میشید منم وقت کم میارم این حرف منو فقط اونایی که دوقلو دارن درک میکنن از یه طرف شیطونیاتون از یه طرف مریضی که دست از سرتون برنمیداره دو سه روزیه باز ریحانه مریض شده اول تب کردی بعد هم اسهال الان هم خدا رو شکر یه خورده بهتری فقط شبها بیقراری میکنی
امسال دومین محرم شماست بیست و یک روز گذشته تو این مدت مراسمای زیادی رفتیم مراسم شیرخواران هم دومین سالتون بو که رفتین اونجا ازتون عکس گرفتن و گذاشتن تو سایت خبرگزاری
و اتفاق بدی که برامون افتاد چند روز پیش رفته بودیم سفره حضرت رقیه بعد که برگشتیم آماده شدیم که بریم خونه عزیزجون که ریحانه بقول خودت پی پی کردی بردمت تودستشویی که بشورمت بابایی هم خونه نبود که وای در دستشویی ازبیرون بسته شد حالا من و ریحانه داخل یگانه بیرون که شما شروع کردین به جیغ زدن خیلی ترسیدین منم از ترس شما ترسیدم با تمام زورم دستگیره رو میکشیدم و خدا و حضرت ابوالفضل رو صدا میزدم تا یه کم بین در باز شد و دستم رو گذاشتم لای در زور زدم تا دستگیره از بیرون شکسته شد و در باز شد تمام دستم تاول زده بود شما رو بغل کردم و گریه میکردم فوری آژانس زنگ زدم و رفتیم خونه عزیزجون و بدتر از همه اینا اینکه هنوز یادتون نرفته اگه دری بسته باشه جیغ میزنید و گریه میکنید اگه بریم حمام یا دستشویی باید درباز باشه مخصوصا یگانه بعد هم که نصف شب بارون اومد و رعد و برق وبرقا قطع شد بدتر شد الان باد هم که بیاد میترسی یا پرده تکون بخوره نمیدونم باید چیکار کنم
بریم سراغ عکساتون
اینم یه مدل خوابیدنتونه
اینم بازی جدیدتون
من قربون شما فرشته ها بشم الهی
ریحانه در حال ژست گرفتن برا بابایی
اینم یگانه مثلا میخوای tvنگاه کنی
آماده برا بیرون رفتن
برا اولین بار رفتین کافی شاپ و آیس خوردین
ریحانه وقتی گربه میبینی
سوار بر موتور
میخواستیم آماده بشیم بریم مراسم شیرخواران
یگانه میخای شلوار پای آبجیت کنی
اینجا هم آماده شدیم بریم مراسم
ریحانه عاشق طبل امیرعلی شدی
اینجا هم عزاداریهاتون تموم شده میگید نای نای بزارم تا برقصید امان از شما بچه ها
تل هاتون رو اوردین زدین به سرتون و میگید عکس بگیرم
شام غریبان محرم 93