یگانه و ریحانه فرشته های خونه مایگانه و ریحانه فرشته های خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

یگانه و ریحانه دوقلوهای دوست داشتنی مامان و بابا

31ماهگی با تاخیر.عید فطر

1394/4/27 20:57
568 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عیدتون مبارک نماز و روزه هاتون قبول دوستان.مرواتون همه سال

ماه رمضانی دیگر آمد و رفت

خیلی کم کار و تنبل شدم واقعا دیگه با شیطنتهای شما وقت رسیدگی به وبلاگ و بروز کردنش برام سخت شده

مدتی گرفتار پوشک گیری بودم که با موفقیت انجام شد و از شر پوشک راحت شدیمخندونک

رومزرگیهامون هم با شیطنتهای شما میگذرونیم.دریا که میریم برا شنا به زور برمبگردید خونه چند شب پیش که رفته بودیم ریحانه میگفتی من نمیام تنها بمونم ایجا

دوشنبه15/4/94بعد از افطار رفتیم خونه دوست بابایی عمو مجتبی که تازه ازدواج کرده.خانم عمو مجتبی خاله ساغر  هم بوشهری نیستن اهل کاشان و غریب هستن که ازاین به بعد دوستای خوبی برا هم میشیم

چهارشنبه17/4/94 شب قدر.شهادت مولا علی (ع)شب احیای دیگری شما واسه اولین بار بردم احیا از وقتی فهمیدید میگفتید بریم روضه الهی قربونتون برم من خانمای خوشگلم چادر پوشیده آماده روضه رفتن بودیدهرچند تا ساعت1 بیشتر نموندیم با وجودی که خوابتون بود راضی به رفتن نبودید

چهارشنبه24/4/94 ی ماهگرد دیگه رو پشت سر گذاشتیم.31ماهگیتون مبارک خوشملای مامانی

روزای دیگتون هم با رفتن خونه باباجون مامان جون فاطمه و خاله آزیتا میگذره

و چندتا عکس خوشگل از خوشگل خانما

یگانه خانم

ریحان خانم

 

شب مهمانی خونه عمو مجتبی


 

شب احیا فقط ریحانه راضی شدی عکس بگیری

 

اینجا ظرف نباتی از کابینت پیدا کردید و اومدید اینجا قایم شدید و...

محبتبوس

 

کیکی که واسه عید فطر درست کردم و شما با کیک تولد اشتباه گرفتید و شمع میخاستیدبدون شمع هم راضی نبودید

اینم تولد خاله محبوبه بو که کیکش رو خاله آزیتا درست کرد

 

و بازم ثبت این پست با تاخیر بودخندونکیکشنبه4/5/94 از پیاده روی صبح که برگشتم با کلی انرزی نشستم پای نت تا این پست رو تموم کنم

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانی
4 مرداد 94 9:07
ماشالله ماشالله خدا حفظشون کنه...چه دخترای نازی ببوس جیگرای خاله روپیش ماخم بیاید من شمارو لینک کردم با اجازه