روزمرگیها و سرماخوردگی خانوادگی..
روزمرگیهای نانازای مامان: پنجشنبه10/5/92 رفتیم خونه دخترعموی مامانی و شما با بچه هاش بازی کردین اونجا رو خیلی دوست دارین وقتی میریم ناآرومی نمیکنین خدا رو شکر جمعه11/5/92 عصر رفتیم خونه عزیزجون،به خاله آزیتا هم زنگ زدیم که بیان و شما با عسل بازی کنین،دایی محسن و زندایی و نگارجون هم اومدن و شما واسه خودتون کلی بازی کردین ساعت10هم رفتیم خونه مامان جون و عمه زهرا هم اونجا بود ساعت11/30هم عمه رسوندمون خونه روز جمعه هم با خوابیدن شما گذشت یکشنبه 13/5/92 نوبت دکتر داشتم برای ساعت4عصر که ساعت12رفتیم خونه مامان جون و ظهر اونجا بودیم و منم ساعت4رفتم وتا ساعت 5 که برگشتم...
نویسنده :
مامان یگانه و ریحانه
12:37